زمستان در حالی گامهای لرزانش را روی برف و یخ میگذارد که شرمنده تاریخ است. سر به زیر سرمای بی جانی حکم میکند که کک خورشید را هم نمیلرزاند. مردی که صدای چکمه هایش وجود اهریمن را می لرزاند در چنین روزهایی از زمستان حادثه ساز خبری شد. زمستان با چه رویی سر بلند کند؟ […]
“اهل نورم،همین بالای نقشه،ساکن شهری که خیابان هایش پر از چاله و چوله است و شهرداری اش کم نمی گذارد برای تعمیر، شهری که پارک بازی برای کودکانش و پارکی اختصاصی برای بانوان ندارد اما شکرخدا ساحلی دارد که چهار فصل سال، هزار هزار گردشگر را عاشق خودش می کند.” اهل نورم،ساکن شهری خیابان های […]
در همین شهر و لابه لای همین روزمرگی های ،هر روزه مان مسائلی وجود دارد که شاید برای خیلی ها بی اهمیت باشد و شاید حتی برای التیام آلام شخصی هم به آن رجوع نمیشود،اما هستند کسانی که برایشان امیدی کوچک یعنی زندگی و ادامه حیات. به گزارش قلم ما ، وقتی از کنار ساختمان […]
به گزارش قلم ما: امروز باید از عصای دست حرف بزنم. از کلمات و جملات. از حال خوش و ناخوش… دوستانی را تعریف کنم که روزهای بدجنس زیاد دیده اند. همکارانی که خشابِ صبرشان گاهی خیلی خالی می شود. امروز باید از قرارداد حرف بزنم… از قرارداد با دنیای خبر. از دل. از دست. از […]
قلم ما: کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتمهای سرخ، از عطشهای پرپر شده. این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاختهاند بر پیکر صبر آنان. بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیدهاند به نقطهای از آغاز؛ به نگاههای در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت. کاروانِ […]
خبرنگاری حرفه ای که نه روز می شناسد نه شب، استرس های لحظه ای و اشک ها و خنده هایی که لابلای سوژه های خبری، زندگی را برای ما معنی می بخشد. در تمام عرصه ها رسالتم باید با قلمم با قدمم عشق به وطن اسلامی ام را نشان دهم. ولی قلم فراموشم شد وقتی […]